حرف تا عمل خیلی فاصله است.

بشینی یه جا.

هی غر بزنی.

هی از برنامه هات بگی.


چه میدونم. شاید با همین نوشته ها می خواستم به خودم تلقین کنم.

شاید یه گوشه ای از وجودم خیلی بلندپروازه. 

اما فقط بلند پروازه. 

همین.

نه صبر کن.


الان از اون موقع هایی که دلم می خواد بنویسم.

دیشب بعد از افطار تنهایی رفتم بیرون. سرماخورده بودم. یه فندک از دکه بغل بیمارستان بهمن گرفتم. سردرد و سینوزیت و آبریزش کلافم کرده بود. وسط همین ماه رمضونی. شب. تنها. خیلی این جور مواقع رو دوست دارم. زمانی که خودم میشم. رفتم سمت پارک راه فدک. یه خورده عنبر نسا و یه دونه پیپ از بچه ها گرفته بودم. تو پارک رفتم نشستم یه گوشه ای. تکیه دادم به درخت. توی پیپ عنبر نسا ریختم و شروع کردم به کشیدن. دود وحشتناکش هر چی خلط و آبریزش و سردرده نابود می کنه. یه نگاه به سر و وضع خودم انداختم. یه نگاه به مردم. «مقایسه کار درستی نیست. مگه نه؟»


چه می دونم با همین نوشته ها شاید.

شاید .

شاید .


برگشتن از پارک، یه مقدار حالم بهتر شد. یه عده با خانواده یه عده با دوست پسر و دوست دختر. چه میدونم. اهمیت نمیدادم که کین. یه عده کباب می زدن. یه عده بدمینتون. یه عده دوچرخه سواری دسته جمعی.

من؟

پیاده با یه پلاستیک. 

قدم زدن توی تنهایی شب خیلی خوبه. اما نه وقتی یهو یه پورشه یا یه بنز 2019 رد میشه از کنارت. نه وقتی داری سعادت آباد قدم میزنی. یه حس خوبش اینه که همه چیز قشنگ و شیکه. یه حس بدش اینه که اینم از جمهوری اسلامی.

برگشتن فقط به این فکر میکردم که فرق زندگی من با اینا چیه؟


واقعا فرق زندگی من با اینا چیه؟ اگه اینا زندگی میکنن پس ما داریم اینجا  


ولش کن


بله بله از اتاق فرمان اشاره می کنند که دانلود تمام شد بریم ببینیم چه خبره.

بریم بییم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jason Michael درگز فلوکس فايل ثبت شرکت قيمت كيف لباس زير مسافرتي 2021 Ben دانلود کتاب و خلاصه کتاب Software training Brandon